ما باید بفهمیم چه بلایى بر سر آن جامعه آمد که حسینبنعلى علیهالسّلام، آقازادهى اول دنیاى اسلام و پسر خلیفهى مسلمین، در همان شهرى که پدر او بر مسند خلافت مىنشست، سر بریدهاش گردانده شد و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر آدمهایى به کربلا آمدند، او و اصحاب او را با لب تشنه به شهادت برسانند!
دو عامل، عامل اصلى این گمراهى و انحراف عمومى است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح مىکنم. قرآن جواب ما را داده است.
آن آیه این است که مىفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصّلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا.» یکى دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. حساب معنویت را از زندگى جدا کردن و دوم «و اتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ به فکر جمعآورى ثروت، جمعآورى مال، التذاذ به شهوات دنیا؛ در یک جمله: «دنیاطلبى». اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن.
دنیاى امروز، دنیاى دروغ، دنیاى زور، دنیاى شهوترانى و دنیاى ترجیح ارزشهاى مادى بر ارزشهاى معنوى است. این دنیاست! مخصوص امروز هم نیست. قرنهاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. یک نظام و بساط مادىاى در دنیا چیدهاند که در رأسش قدرتى از همه دروغگوتر، فریبکارتر، بىاعتناتر به فضایل انسانى و نسبت به انسانها بیرحمتر مثل قدرت امریکاست. این مىآید در رأس. خب معلوم است که شهوترانهاى فاسد رو سیاه و گمراهى مثل محمدرضا باید در رأس کار باشند و انسان با فضیلت منورى مثل امام باید در زندان یا در تبعید باشد! در چنان وضعیتى، جاى امام در جامعه نیست.
انقلاب اسلامى، یعنى زنده کردن دوبارهى اسلام؛ زنده کردن «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(2). این انقلاب آمد تا این بساط جهانى را، این ترتیب غلط جهانى را بشکند و ترتیب جدیدى درست کند. اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقى مىماند. اما اگر اینها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیهى بسیجى را از دست دادیم چه؟ اگر به جاى توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهى، به فکر تجملات شخصى خودمان افتادیم چه؟
اگر در صدر اسلام فاصلهى بین رحلت نبى اکرم صلواتالله وسلامهعلیه و شهادت جگرگوشهاش پنجاه سال شد، در روزگار ما، این فاصله، خیلى کوتاهتر ممکن است بشود و زودتر از این حرفها، فضیلتها و صاحبان فضایل ما به مذبح بروند. پس، عبرتگیرى از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوى و فرزند انقلاب گوشهگیر شود. روزگارى براى مسلمین، پیشرفت اسلام مطرح بود؛ رضاى خدا مطرح بود؛ در چنان وضعیتى، شخصیتى مثل علىبنابیطالب علیهالسّلام، خلیفه شد. اینها سر رشتهى کارها را به دست مىگیرند و جامعه، جامعه اسلامى مىشود. اما وقتى که معیارهاى خدایى عوض شود، هر کس که دنیا طلبتر است، هر کس که شهوترانتر است، هر کس که براى به دست آوردن منافع شخصى زرنگتر است، بر سر کار مىآید. آن وقت نتیجه این مىشود که امثال عمربنسعد و شمر و عبیداللهبنزیاد به ریاست مىرسند و کسى مثل حسینبنعلى علیهالسّلام، به مذبح مىرود و در کربلا به شهادت مىرسد!
"امام خامنه ای مدظله العالی" بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای عاشورا 1371/04/22
پ.ن: بهتره این چند وقته کمی سکوت کنم... برای من و خوب تمام شدن این روزها دعا کنید....
پ.ن: پارسال این موقع چه قدر نزدیک بودیم... امسال چه قدر نزدیک نیستیم... خدا را خدا را دعا کن برای این فاصله ها....
پ.ن: چند روز دیگر به آغوش گلدسته های مشهد الرضا می روم... ان شاءالله...